آخرین مطالب
امکانات وب
برچسب : نویسنده : amororroz8 بازدید : 48
سلام .امیدوارم حال ِ همه ی دوستان خوب باشه .به نظرم حتی نوشتن هم آرامش می خواد . ویکی از دلایل ننوشتن من تو یک سال اخیرناآرامی درونی بود که احساس می کردم .امیدوارم برای همه ی شما دوستان ومن آرامش تو مرورروز...برچسب : نویسنده : amororroz8 بازدید : 64
تأخیرم برای به روزرسانی پست ،به شلوغی ماه شهریور برمی گرده.
از یک طرف سنجش یهویی برای پسر جان ،تا پیش از این فقط برای دانش آموزان کلاس اولی سنجش می بود که امسال تو هفته های آخر تابستون اعلان کردن که مرورروز...برچسب : نویسنده : amororroz8 بازدید : 84
کشیدگی تاندون دست راستم که بسیار دردناک هم هست کلا روال زندگیمون رو از حالت عادی خارج کرد. تو این مدت ،همسر جان به ناچار وظایف بیشتری رو متقبل میشه.
بعدا نوشت :
دوستان گلم ،شکر ِخدای مهربون خوبم وپیام های محبت آمیزتون رو دریافت کردم . ممنون ازمحبت همه ی شما.
شرمنده که نتونستم به تک تک پیام ها پاسخ بدم . دوستون دارم .
مرورروز...
برچسب : نویسنده : amororroz8 بازدید : 55
روزها به سرعت برق و باد در حال گذر ومن در این میان در حال هروله.
خوشبختانه دستم در وضعیت خوبیِ. هرچند هنوزانجام حرکت های خاصی رو مشکل داره ؛ ولی روند رو به بهبودش ،رضایت بخش ِ.
تو آبان سه مهمونی دعو مرورروز...برچسب : نویسنده : amororroz8 بازدید : 65
سلام دوست جونا .
حال و احوال ؟
به قول ِ یکی از دوستان زندگی سخت تر از اونیه که فکر می کردیم . اینو گفتم که بهونه بیارم برای تأخیر چندین ماه حضورم .
امسال من و همسرجان دختر کلاس دوازدهمی و پسر کلاس او مرورروز...برچسب : نویسنده : amororroz8 بازدید : 48
سلام به دوستانِ گلم .
حال ؟ احوال ؟بسیار ممنون از تموم دوست جون هایی که با کامنت & مرورروز...برچسب : نویسنده : amororroz8 بازدید : 75
سلام
قبلا گفته بودم راجع به تصمیم به مهاجرات خانواده خواهر کوچیکه .
دلتنگی بد چیزیه . هنوز نرفتن من دلتنگم . وای به زمانی که برن . همین که مقدمات رفتنشون رو می بینم دلم می گیره . دلم می خواد همینطور بی بهونه پاشم برم خونشون . یا از اونا بخوام که بیان خونه ما . برنامه ریزی برای مهاجرتشون اونقدر وقتشون رو پر کرده که حتی فرصت نمی کنن مثل سابق همدیگه رو ببینیم . خواهر زاده هام رو که بزرگه 7 ساله و کوچ مرورروز...
سلام دوست جونا . امتحانات دختر گلی به پایان رسید . براهمسری هم پس فردا آخریشه . فکر کنم بعد از بیست و اندی سال دوباره افتاد رو غلطک . چون بر خلاف ترم قبل ،تا حالا سه تا از امتحاناش رو داده که همش عالی بود . کارنامه دختر جان هم که هنوز آماده نشده .
شوهر خواهر کوچیکه برای ارایه کنفرانسی درسفر به پرتغال و فرانسه تشریف دارن . براهمین دخترجان ،محض رفع خستگی بعد از امتحاناتش و هم از تنهایی درآوردن خاله جان، منزلشان هستند .
خواهرها پیشنهاد دادن برای تعطیلات پیش رو برنامه ریزی سفر داشته باشیم . نظر من سفر دوروزه به ییلاق خوش آب و هواست . تاببینیم چه می شود .
از شروع کلاس شطرنج پسر جان ،یک ماه میگذره مرورروز...
به خواهرهای جانانم پیشنهاد رفتن به منطقه فیلبند رو دادم . اولین بار بودکه به این منطقه می رفتیم لذا طبق تعریف هایی که در وصف اون شنیده بودم بسیار مشتاق راهی شدیم .
نظر سنجی از دوستان بومی منطقه در خصوص ساعت حرکت برای فرار از ترافیک سنگین جاده تقریبا بی فایده بود . چرا که با وجود حرکت رأس ساعت 2 بعدازظهر که پیشنهاد شده بود ؛ تقریبا دو ساعت ترافیک رو پذیرفتیم .
پس از ورود به فرعی ،نزدیک به یک ساعت سربالایی آسفالته . هر چند که در فواصل کوتاه برای پیشگیری از سرعت های بالای خودروها ،نسبت به تخریب آسفالت اقدام شده بود و به ناچار توقف کامل رو برای رد کردن آنها ایجاب می نمود ؛لیکن مناظر بسیار زیب مرورروز...